من به عطر تن و بوی نفست معتادم
گیرم دوباره یافتم چیزی شبیه عطر و بویت را
با اعتمادی که نیامد باز از مسلخ چه باید کرد
گیرم دوباره یافتم چیزی شبیه عطر و بویت را
با اعتمادی که نیامد باز از مسلخ چه باید کرد
اولین بار زمستان ۹۶ بود که همدیگر را دیدیم
اولین بار که ارتباطمان قطع شد وقتی بود که اعتراف کرد به تو خیانت کردم
علاقه که باشد میگذری که شاید درست شود
و خب نیکی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند
رفتنهای بی دلیلش زیاد بود تقریبا سالی یک بار
خیانت مکرر بود و هر بار چشم فرو بستن درست نیست
من برایش کم بودم و علاقه اش به من صرفا از روی این بود که ادم بی ازاری است و هر چه کنم چشم میپوشد
در گیرو دار اضطرابهای یزد از زمستان ۱۴۰۳ تا اردیبهشت ۱۴۰۴ تکه ای از بدنم را بریدم و تمام کردم سالها علاقه ی یک طرفه را
خدایا تو شاهد باش که اگر با احترام و تعهد در رابطه بود خودش و فرزند و خانواده اش را مانند خانواده ام میدانستم
و بدان که از سال ۹۱ بندگانت چهها بر سرم آوردند
نشد که بشود یعنی که نخواست