هوای تازه

امشب نوشتن فصل چهار رو شروع کردم

در حالی که عمیقا باور کردم که سالها یک طرفه درگیر یک نفر بودم و براش صدم رو گذاشتم بدون اینکه کوچکترین جایگاه و اهمیتی تو زندگیش داشته باشم

پانوشت اینکه تا حالا ۴۲۰۰۰ کلمه، در قالب ۱۲۶ صفحه نوشته شد

من الله التوفیق

#رساله

کاسه ی داغ‌تر از آش

بیست و چهار ساعت از آخرین باری که چکش کردم گذشته است. در طی این مدت وسوسه‌ی چک کردن چند بار به سراغم آمد. هرچند احتمال نمی‌دهم چیزی نوشته باشد. ولی وقتی آش همان آش است و کاسه هم، باید بپذیرم که انتخاب او نبودم و عبور کنم.

والله المستعان

ز هر چه غیر او استغفرالله

باید دوباره دیدن و چک کردنش در صفحات اجتماعی را بر خود حرام کنم تا این زخم عمیق التیام یابد.

گردو شکستم

استوری های اینستاگرامم را میبیند

و امروز توبه شکستم و اینستاگرامش را دیدم البته اثری از خودم به جا نگذاشتم

ولی یه خوبی داشت

متوجه شدم که او روالش همون روال سابق است

همان به درد نخورها که به چشم دستمال کاغذی به او نگاه میکنند به او راه دارند

و من هم‌ همان آدم دوست نداشتنی که لیاقتش خیانت دیدن است

چشمه‌ی چشمانم نمی‌جوشد

ولی خیس است.

جمعه

بوی تنت

و عطر نفست

از یادم رفته...

و قلبی که مچاله شده