جنگ بود و وقتی برای فعالیت مجازی نبود

ساختمانمان را زدند

حاج رمضان و حاج یونس و جواد الوندی به حاج قاسم پیوستند

یونس و رمضان مثل همیشه خوش تیپ بودند و زخم‌ها صورتشان را زیبا تر کرده بود ولی پس از فروکش کردن اثر انفجار موشکهای جنگنده، وقتی بالای سر جواد رسیدم تنها توانستم دستش را ببندم که خون نریزد و زخم پا و خونریزی داخلی را به امدادگر سپردم که او هم نتوانست کاری بکند

و من در آن دوازده روز، به غلط منتظر تماس یا پیام کسی بودم که در بودنم، با خیانت‌هایش پنهانی مرا ترک کرده بود نقطه سر خط